کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

اسفند ماه : از خانه تکانی تا دل تکانی

از خانه تکانی تا دل تکانی ( نوشته ای که چند روز پیش از روی بیلبورد یکی از خیابان ها خوندم ) کیانم سلام ، می خوام از اولین خانه تکانی که شاهدش هستی برات بگم ، ما بزرگترا در طول سال چندبار خونه تکونی می کنیم  ( چون بیکاریم )، مهمترین و با شدت ترین خونه تکانی مربوط به اسفند ماهه   به خیال خودمون و به چشم ظاهرمون اطمینان می کنیم و کوچکترین گرد و غبار روی اسباب های خونه رو غبارگیری می کنیم و یکی مثل مامانت ( یعنی من ) یه روز مرخصی می گیریم و از صبح تا شب کل خونه رو تکون می دیم چون تا پایان سال دیگه وقت نمی کنه و با یک پسر وروجک نمی شه تکوندن خونه رو به چند روز طول داد ... ( شایان ذکر است دوشنبه یعنی دو روز پیش مرخصی گرف...
9 اسفند 1391

اولین اسفند ماهی که تجربه می کنی

کیانم ، مخصوصاً فقط اسفند ماه رو به صورت یه پست برات می نویسم که اسفند ماهِ نو شدن ، ماه ِکهنه شدن ، ماه ِجوان شدن ، ماه ِپیر شدن ، ماه روییدن ، ماه گل دادن ، ماهِ بهاری شدن ... است و برات از این ماه می نویسم :  
8 اسفند 1391

آقایِ کوچک

سایت آقایِ کوچک  خودش گویای احوال آقایِ کوچک علی آقاست ، یکی از دلایلی که این روزا وبلاگتو آپ نمی کردم ، خودن سایت آقایِ کوچک بود براش خیلی دعا کردم و می کنم ، برای مهربان ( مامانش ) ، برای آقای ... ( باباش ) خدا به حرمت حضرت زهرا (س) ، شفای همه مریضا خصوصاً آقای ِ کوچک خونه مهربان دوستای عزیزم اگه فرصت کردید به سایتش سر بزنید و می دونم مثل من با خوندنش هزاربار از اینکه کوچولوهامون سالم اند خدارو شکر می کنید ولی برای علی کوچولو خیلی دعا کنید ضمناً برای علی کوچولو ختم قران ترتیب دادند که اگه دوست داشتید خوندن جزء ی از قران رو متقبل بشید هم برای شفای علی ، هم برای شکرانه سلامتی کوچولوهامون آقا، مولایم..   ...
6 اسفند 1391

اولین لباس مردونه و اولین کروات

یعنی من می بینم اون روزی که برای دامادیت لباس و کروات می خریم ؟ خدایا خیلی دوست دارم اون روزو ببینم ... اگه نبودم خیلی یاد مامان باش شاخه شمشاد من . ( شهلا خانم - خانم بابا خشایار - زن بابای بابا مجیدی این هدیه رو برات خریدن و وقتی پوشیدی چقدر ماه شدی ماه من ) ...
6 اسفند 1391

روز عشق در ایران باستان

عشقم ؛ گفته می شود که در ایران باستان، بیست قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۴ روز پس از والنتاین غربی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته. «سپندارمذگان» جشن زمین و گرامی‌داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند و از مردان خود پیش کش‌هایی دریافت می‌کردند آنها در این روز از کارهای خود در خانه معاف شده و مردان و پسران کارها و وظایف جاری زنان را در خانه انجام می‌دادند. آره عشقم ، ما هم مثل غربی ها و چه بسا خیلی قبل...
6 اسفند 1391

انچه گذشت ...

سلام عشقم سلام همه امیدم سلام هستی و دارایی مامان سلام کیانم ... .... آنچه گذشت ( اول بزار از اینکه یه چند وقتی وبلاگتو به روز نکردم ازت عذرخواهی کنم و برات می گم که دلیلش چی بود ) دندون سوم و چهارم و پنجم و ششمت با هم دراومد خدارو شکر این چهار تا دندون با کمترین اذیت دراومدن ، چقدر همه منو از اینکه دندون بالای بچه که در میاد خیلی اذیت میشه می ترسوندن هنوز موفق نشدم یه عکس درست حسابی از دندونات بگیرم وروجک جونم . چند تا مهمون نا خونده به نام گال چند وقت پیش که داشتم لباساتو عوض می کردم متوجه یه جوش تقریبا بزرگ زیر بغلت شدم ، اولش فکر کردم ممکنه جای نیش پشه باشه ، به مرور زمان بزرگ و متورم شد و شبیه زخم شد ، به همین...
6 اسفند 1391

تقدیم به نسرین عزیزم و فرشته دوست داشتنی اش که من عاشقشم

تقدیم به نسرین عزیزم و فرشته دوست داشتنی اش صدرا امروز اول اسفند ماهه ،سال گذشته اول اسفند پنج شنبه بود اگه اشتباه نکنم ، چون خاطرم میاد از شرکت اومدیم بیرون و داشتیم می رفتیم که سوار سرویس بشیم و من گوشی ام در آوردم زنگ زدم به نسرین ؛ من : سلام دوستم نسرین ( با صدای تقریباً بی حال ولی شاد ) : سلااااااااااام من : ... نسرین :.... واااااااااااااااای کیانم از اون روز 365 روز گذشته ، هیچ وقت فکر نمی کردم گذشتن 365 روز به مانند گذشتن یه روز بشه . انگار همین دیروز بود . صدرای خاله وقتی به دنیا اومدی خداوند با تمام عظمتش به زمین لبخند زد و بهار را به یمن حضورت در روزهای زمستان به مامان نسرین و بابا مرتضی هدیه داد   نس...
3 اسفند 1391

یه کار جالب

  یه شرکتی هست تو آلمان که از روی نقاشیهای بچه ها براشون عروسک می سازه. ( درست مثل ایران   )  بچه ها  میرن و عروسکی که میخوان به شرکت سفارش بدن رو نقاشی می کنند و بعد از چند روز عروسکشون به همراه نقاشیی که کشیده بودن براشون ارسال می شه. خیلی باحال بود نه ؟ دوست داشتم تو ایران هم اینکارو می کردند تا یکی از نقاشی هاتو می دادیم تا عروسکشو بسازن ...
25 بهمن 1391