یه روز خوب - خانه بازی - دنیای نور
سلام کیانم
پسرک 20 ماه و 19 روزم ... عاشق چشاتم... بگذریم ...
دیشب تو فیسبوک با خاله نسرین داشتیم چت می کردیم و اون وسطا تصمیم گرفتیم شما و صدرا رو ببریم بیرون و قرار شد بریم خونه ی بازی - دنیای نور....
و امروز ساعت 3 رفتیم اونجا و خیلی بهمون خوش گذشت ....
البته خاله نسرین و صدرا خیلی پیشمون نموندن چون بابای صدرا اومد دنبالشون ولیکن همون وقت کمم خیلی خوب بود... از همراهیشون خیلی ممنونیم ...
تو تا بحال خونه ی بازی نرفته بودی .... اولین بار بود که می رفتی استخر توپ ...
اولش خیلی استخرتوپ دوست نداشتی ولیکن باهات اومد تو استخر و با هم بازی کردیم و بقیه بچه هارو دیدی و خوشت اومد...
جای خیلی خوبیه خصوصا تو این هوای سرد و البته آلود !!!!!
صدرا جیگری خیلی شیطون شده ماشاا...
دوست دارم بازم ببرمت و اینکارو حتما می کنم چون امروز وقتی من و تو با یه نی نی دیگه اونجا بودیم فکر کردم تو یه مجتمع تجاری یه جای دنجی برای شادی هات هست یه جای کوچیک از نظر من با چند تا وسیله و اسباب بازی محدود ولی از نظر تو بزرگ با یه دنیا اسباب بازی و رنگ و شادی و کودکانه بودن...
شاد باش عزیزکم ... الهی شادی همیشه سهمت باشه و بس ....
همیشه بخندی صدرای خاله ....
چقدر اینجا مظلومی عزیزکم
فکر کنم داشتی از دست صدرا فرار می کردی .... ههههههه
این عکس تو وخاله نسرین خیلی دوست دارم
چقدر دلتنگم برای کودکی هایم
کودکی هایی که قهر می کردیم
تا قیامت ....
و لحظه ای بعد ...
قیامت می شد !
پ.ن : 92/11/01 رفته بودیم خانه ی بازی ولیکن در ساعت های نخستین 92/11/02 برات می نویسم ...