آلودگی هوا و تعطیلی دو روزه در تهران
کیان عزیزم سلام ،
مامانی خیلی دلم هواتو کرده ، دوست داشتم الان خونه پیشت بودم و تو بغلم بودی و من بودم و تو بودی ...
وااااااااااااای بوی بدنت که عاشقشم ( بوی نی نی ها خیلی خوبه آدمو مست می کنه ) بوی بیسکویت مادر مخصوصاً وقتی تازه خورده باشی ، فرنی وااااااااااااای دلم خواست
مامانی خدارو شکر بهتر شدی ، آخه جند روزی بود سرفه می کردی و شبا خوب نمی خوابیدی ، دیشب بردیمت حموم ( منو مامان جون ) بعدش اولش حساب سرحال بودی و بازی و خنده و شیطونی ... و من خسته و خوابالو ( چند شب بود خوب نمی خوابیدم ) ولی بعدش خوب خوابیدی و تا صبح دو بار بیدار شدی برای شیر خوردن .
دنیای من ، الان داشتم با بابایی صحبت می کردم می گفت دیشب خواب منو تو رو دیده که من و تو دست در دست هم از تو اتاق اومدیم بیرون و تو تازه راه افتاده بودی و داشتی پا به پای من راه می رفتی - بابایی می گفت چه حالی داد این خواب - وقتی منم تصور کردم از ذوق مردم
عسلکم از اول هفته اخبار اعلام کرده بود هوای تهران آلوده اس و نی نی ها نیان بیرون ، ولی چیکار کنم برای اینکه باید برم سرکار شما رو باید می گذاشتیم خونه مامان جون ، ولی از دیروز که بخاطر آلودگی هوا تهران دو روز تعطیل شد ( البته ما تعطیل نیستیم چون ما ریه نداریم که آسیب ببینه ) منم که دیدم خیلی هوا بده تصمیم گرفتم بمونم خونه مامان جون تا تو رو بیرون نبریم .
بابایی طفلکی هم مریض شده ، دیشب که تلفنی صحبت کردیم گفت که حالش یکم بده ولی امروز خیلی بدتر شده و برای بعد از ظهر براش وقت گرفتم که بره دکتر و نمی ذاره من باش برم می گه تو زود برو پیش کیان .
همسر عزیزم اگه من پیشت نباشم که خوب نمی شی دیدی دیشب تنها بودی مریض شدی اونم از دوری من ، اینکار نکن با خودت دیگه عشقم
حالا گوش نکن ....
ولی مجیدم شوخی کردم ، به من فرصت بده تا محبتاتو جبران کنم ، وقتی مریض بودم همش پیشم بودی و یک لحظه تنهام نگذاشتی ، همیشه کنارمی و من مفتخرم از این موضوع ،
الهی سایه ات ابدی بالای سر من و کیان
اااااااااااااااوااااااااااااااااااای خدا مرگم بده جوگیر شدم
مامانی من رفتم سر کارم تا بعدازظهر که ببینمت لحظه شماری می کنم و بخدای مهربونی ها می سپرمت