اولین باری که بای بای کردی
پروانه خوشگلم که الان صداتو از پشت تلفن شنیدم و دلم پر کشید برات سلام
دیروز بر خلاف همیشه هفت تیر ترافیک نبود و من ساعت 4:30 رسیدم خونه مامان جون بعد از کمی استراحت آماده ات کردم و زنگ زدم آژانس ، جلوی در داشتم با مامان جون و آقا جون خداحافظی می کردم و مامان جون هم داشت قربون صدقه ات می رفت : که بای بای مامانی داری می ری قربونت برم و دستشو به علامت بای بای تکون می داد یکدفعه دستتو آوردی بالا و شروع کردی به بای بای
مارو میگی اینجوری شدیم بعدش اینجوری شدیم ، شمارو میگی اینجوری شدی که اینا چرا انقدر ذوق زده شدن ؟ ، آژانسیو می گی ( آخه 20 بار گفتیم کیان بای بای کن و تو از 20بار 1 بار نصفه و نیمه اینکارو کردی و مارو گذاشتی تو خماری )
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی