کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

فرشته کوچولوی مامان (وقتی یک سانتی بودی )

1390/10/5 14:21
نویسنده : مامان سارا
1,066 بازدید
اشتراک گذاری

♥ فرشته کوچولوی مامان سلام ،

فرشتهفرشته ای که از طرف خدا اومدی و من هنوز نمی دونم دختری یا پسر

هر چی هستی بدون که خیلی دوستت دارم

♥ فرشته ی عزیزم می خوام برات بنویسم که بعدها بخونی و بدونی که چقدر دوستت داشتم و بدونی چقدر لحظه به لحظه منتظر دیدن روی گل تو بودم

 

♥ هدیه دوست داشتنی مامان

 من از تاریخ نوزدهم شهریور ماه بعد از اینکه آزمایش دادم و جوابشو دیدم فهمیدم خدا به من و بابایی یه هدیه دوست داشتنی یعنی تو رو داد .

راستشو بخوای من و بابایی اصلاً آمادگیشو نداشتیم و وقتی از آزمایشگاه اومدم بیرون تا خونه یه حسی داشتم که تا بحال تجربه نکرده بودم ، هم خوشحال بودم  و هم شوکه !

دوشت داشتم این خبررو وقتی بابا خونه است بهش بدم و بتونم اون لحظه قشنگ رو ببینم به خاطر همین وقتی رسیدم خونه به بابایی زنگ نزدم .

وقتی بابایی اومد خونه و با خبر شد فکر می کنم اونم همون حسی که من داشتم و داشت . تا آخر شب هر وقت نگاهمون به هم می افتاد چند لحظه به هم خیره می شدیم و بعد یه لبخند رو لبهامون نقش می بست .

می دونستم مامان جون ( مامان من و مادر بزرگ تو ) از شنیدن این خبر خیلی خوشحال می شد . صبح روز بعد از محل کارم به مامان جون زنگ زدم و وقتی این خبرو شنید همانطور که حدس می زدم خیلی خوشحال شد و خدا رو شکر می کرد .

♥ منم از خدا بابت این هدیه خیلی سپاسگزارم.

بعدش خاله هات ( فرشته مامان تو 4 تا خاله و یدونه دایی داری  ) یکی یکی زنگ زدن و هر کدومشون با قربون صدقت رفتن تبریک می گفتن .

بابایی هم بعد از ظهر به بابان جون ( بابای بابایی و پدربزرگ تو ) خبر داد و اونم با SMS تبریک گفت . چند لحظه بعد عمه سمانه ( خواهر بابایی ) زنگ زد و چنان با ذوق و جیغ از اینکه عمه شده بود خوشحال بود که من فقط صدای جیغاشو می شنیدم ( فرشته مامان تو یه عمه و یه عمو به اسم امید داری )

♥ فرشتۀ ناز یک سانتی قلب 

مامانی روز سوم مهر ماه رفت اولین سونوگرافی و توی این سونوگرافی معلوم شد که تو 10mm ( یک سانت) هستی و هفت هفته سن داری . قربونت برم خیال باطل

خجالت نی نی قشنگم

می خوام یه اعترافی بکنم ، من همیشه وقتی حرف از جنسیت بچه می شد دوست داشتم که اولین بچم دختر باشه ، راستشو بخوای دختر دوست داشتم  و بر عکس من بابایی پسر خیلی دوست داشت. ولی الان که نمی دونم دختری یا پسر ، فقط یه آرزو دارم یه فرشته سالم و ناز باشی و هر چی که من و بابایی لایقش هستیم همون باشی . دختر یا پسر فرقی نداره.

♥ فرشته کوچولوی مامان ، به دلیل اینکه مشغله کاری مامانی خیلی زیاده بوده تا الان نمی تونستم برات بنویسم ولی از این به بعد سعی می کنم هر روز و یا هر چند روز یکبار برات بنویسم ولیکن اینو بدون که ثانیه به ثانیه به یادتم و برای سلامتیت دعا می کنم ، پس خواهش می کنم سلامت و شاد بزرگ شو . مامانی برای دیدنت لحظه شماری می کنه .قلب

                                                                                                

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ثمين
29 مهر 90 17:09
سلام گلم! ايشاله كه خوبي و خوش! من توي وبلاگم ايده براي سيسموني و جشن تولد و تزيين غذاي كودك دارم اگه يه سر بزنيد خوشحال ميشم. راستي! اگه دوس داريد عكس ني ني خوشكلتونو رو ديوار دنياي نفيس به يادگار نصب كنيد يه سر به اينجا بزنيد: http://2nyaienafis.niniweblog.com/pagegoodnini.php
مامان نسرين
1 آبان 90 11:05
من قربون اون فرشته يك سانتي برم ايشالله كه هر چي هست سالم و سلامت باشه