کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

شمارش معکوس برای اینکه پاهای کوچولوتو توی دنیای بزرگ بزاری

1391/1/30 2:09
نویسنده : مامان سارا
1,164 بازدید
اشتراک گذاری

 مممممامان

الان ساعت ١٢:٤٩ شبه و من و بابایی و شما بیداریم . بابا داره تلویزیون نگاه می کنه محصل ، من دارم برات می نویسم  مو شما هم دارین پشتک  و موج مکزیکی می زنید

عزیز مامان امروز ٣٠ فروردین ماه و شمارش معکوس برای اینکه پاهای کوچولوتو تو دنیای بزرگ بزاری داره شروع می شه . قدمت رو چشمام مامانم منتظرتم . ( ١٣ روز دیگه )

بزار از احوالات خودم برات بگم :

روزها بر طبق عادت (‌که هر روز سرکار می رفتم ) ساعت ٦ یا ٦:٣٠ صبح بیدارم تا ساعت ٩ صبح روی مبل دراز می کشم   و تلویزیون نگاه می کنم تا دوباره خوابم ببره ، چشمام که سنگین شد می رم تو تختخواب و تا ساعت ١١ گاهی ١٢ ظهر خوابم .

شبها هم تا ساعت ٤ صبح بیدارم . جنابعالی هم با تکون های همیشگیت ینده رو همیاری می کنید ( ممنونم ).

بابایی که واقعاً ازش ممنونم این روزهای اخر سعی می کنه  کاراشو تو خونه بکنه و بیشتر پیش ما باشه . به من خیلی داره خوش می گذره چون با هم صبحانه ، ناهار می خوریم و همش باهمیم .

من ، بابایی و شما قلب

زبانکده محصلراستی کیان عزیزم ، عمه سمانه قبل از عید رفته بود اصفهان ( از طرف مدرسه ) و از اونجا برات یه پاپوش خوشگل خریده بود که الان عکسشو گذاشتم ببینی . 

کیان : عمه سمانه عزیزم ازت ممنونم ، یه روز زمستون اینارو می پوشم با هم می ریم برف بازی زبانکده محصل 

ضمناً‌دست عمو امید و زن عمو فروغ هم درد نکنه عیدی برات یه لباس ناز خریدن( من عاشق این لباستم که یه روز قراره بپوشیش )

و همچنین ممنون از خاله آذر که برات این کاپشن خوشگلو هدیه آورده

کیان : خاله توپولی من ممنونم ، زمستون با شما هم می خوام برم برف بازی و آدم برفی درست کنیم

زبانکده محصل

پسرم من برم پیش بابایی چون تنهاست و چند بار اومده پیشم پرسیده داری چیکار می کنی من می رم پیشش تا تنها نباشه . می بوسمت عزیزم و شب بخیر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان اميررضا كوچولو
30 فروردین 91 20:48
سلام عزیزم من هم مثل شما دارم شمارش معکوس میکنم الهی که کیان نازم صحیح و سالم پاهای کوچولوشو به دنیای بزرگ مابزاره و بیاد تو بغلتون تو رو خدااین روزها همه رو دعا کنید خواهر منو از یاد نبرین


سلام عزیزم،
حتماً برای خاله نفس و خواهر شما دعا ویژه می کنم و امیدوارم که به زودی خبرهای خوش بخونم
سحرمامان آمیتیس
1 اردیبهشت 91 3:58
ساراجونم قدراین روزهاروبدون حسابی هم به خودت برس.کیان عسلم قربونت بشم که تاجندروزدیگه میای پیشمون.ای جان چه لباس های خوشگلی عاشقتم یعنی من پخش وپلات میشم این سرهمی روبوشی


ممنونم سحر عزیزم . برام دعا کن تا روز 12 اردیبهشت همه چیز به خیر و خوشی تموم بشه .آمیتیس عزیز رو هم ببوس دوستم
باران قلنبه
13 آذر 91 15:21
وبلاگ قشنگی دارین قشنگتر ازاون کیان جونمه منم لینکتون میکنم خوشحال شدم به وبمون اودی