کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

مامان سارا و سنگ کیسه صفرا

1391/8/23 21:17
نویسنده : مامان سارا
1,113 بازدید
اشتراک گذاری

کیانم سلام مامانی

عزیز دلم وقت زیادی ندارم و حالم خیلی خوب نیست که پشت کامپیوتر بشینم .

اول اینو بگم که مهمتر ، تب شما بعد از ٣ روز قطع شد و بالاخره گل پسرم سرحال شد ( بخاطر واکسنت تب کرده بودی ) ، الهی مامان برات بمیره که وقتی تو تب داشتی من تو بیمارستان بستری بودم .

قبلاً در مورد مریضیم چیزی برات ننوشته بودم ، چند وقتی بخاطر درد معده شدید هر چند وقت یکبار کارم به اورژانس و زدن آمپول و سرم می کشید .

تقریباً‌از یک ماه پیش این درد ها بیشتر اتقاق می افتاد تا اینکه خاله سحر ( مامان آمیتیس چشم قشنگه ) دکتر متخصص گوارش بهم معرفی کرد و خدا خیرش بده بالاخره متوجه شدیم دردهای شدیدم بخاطر سنگ کیسه صفراست .

روز شنبه ٢٠ آبان ساعت ١١ یا ١٢ شب بود که از درد شدید رفتیم بیمارستان و من تو اورژانس بستری شدم و شما با تب بالا موندی پیش مامان جون .

کیانم شبه خیلی بدی بود از یک طرف درد شدیدی که داشتم و از طرف دیگه دلم پیش تو بود .

نفسم مامان اون شبو برای اولین بار بدون تو به صبح رسوند و از دلتنگی تو حالش بدتر شد .

یکشنبه یعنی فرداش هم تا شب بیمارستان بودم و ا رضایت خودمون از بیمارستان اومدم خونه .

دوشنبه از صبح خونه مامان جون بودیم تا بعداز ظهر برم پیش دکتر خودم ( دکتر کهزادی )،و دکتر دوباره برام آزمایش و سونو نوشت ، تو هم هنوز بیحال بودی و شبش دوباره تب داشتی .

چقدر برات دعا کردم مامانی ، امروز هم خدارو صد هزار مرتبه شکر حال خوبه خوب شده و از ضبح با بابایی رفتیم دوباره آزمایش و سونو و بعداز ظهر دوباره رفتیم مطب دکتر کهزادی و ایشون جراح متخصصی به ما معرفی کرد تا برم پیشش برای عمل .

فعلاً‌بگذریم ....

عسل مامان قول بده دیگه مریض نشی اگه من مریض بشم مهم نیست .

عزیزم فعلاً بات خداحافظی می کنم تا بعد .

دوست جونای وبلاگی برام دعا کنید من از عمل خیلی می ترسم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نرگس
24 آبان 91 2:28
سلام عزیزم. نترس توکل به خدا . عمل سختی نیست. انشاالله به سلامتی عمل میشیو دیگه بدون هیچ دردی از پسر گلت مراغبت میکنی.بوس.


انشاا..
نرگس جون ، برام دعا کن
مامان کیان
24 آبان 91 13:53
سلام سارا جون.الهی بگردم میدونم چی کشیدی اون شبو بدون کیان کوچولو.منم همیشه از این میترسم که یه شب مریض بشم و کیان رو مجبور شم تنها بذارم.انشاالله که بلا دور باشه به سلامتی عملت رو انجام بدی عزیزم.خیلی ناراحت شدم که فهمیدم باید عمل بشی


عزیزم سلام .
انشاا.. نرسه روزی که مجبور بشی بدون کیان سر کنی . به چیزهای منفی هم فکر نکن .
برام دعا کن
lمامان نسرین
24 آبان 91 16:34
سلام سارا جون الهی بگردم چه روزای سختی رو گذروندی دوستم ایشالله که زودتر حالت خوب بشه خداروشکر که کیان جونم هم حالش خوب شده و تبش قطع شده خب دیگه حالا با خیال راحتر میتونی بری عمل.کیان یه قوت قلب و امیدواری زیادی برای اینکه تو زودتر حالت خوب بشه دوستم.
سارا جون تو که یه بار سزارین شدی پس حالا دیگه ترست باید کمتر بشه چیزی نیست که ایشالله عمل خوبی داشته باشی و زود زود حالت خوب میشه عوضش از اون دردا راحت میشی .
خیلی برات دعا میکنم بوووووووووووووووووووووووس


مرسی نسرین عزیزم
شنیدم صدرا هم مریض شده انشاا... به زودی خوب می شه دوستم . از طرف من ببوسش .
مواظب عشق من باش .*


مامان سپیده
29 آبان 91 18:10
سلام ساراجون خوبی؟نبینم مریض باشی دوستم ایشالا هرچی سریعتر خوب میشی کیان عزیزم چطوره بهتر شده؟از طرف من ببوسش تو اولین فرصت بهت زنگ میزنم ایشالا تا اون موقع خبرای خوب میشنوم ازت
راستی ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدی


ممنونم عزیزم . منتظر تماست هستم
مامان محمد و ساقی
30 آبان 91 17:35
سلام سارا جون
حالت چطوره؟بهتر شدی؟
خیلی مواظب خودت باش و حتما" پیگیر مشکلت باش


بهترم خدارو شکر ، حتما پیگیر هستم .
انقدر درد کشیدم که تا درمان کامل نشم ولش نمی کنم
مرسی دوست عزیزم
مامان ماهان
10 دی 91 1:33
خانومی نگران نباش انشا الله زود خوب میشی.