اولین شب یلدا
امسال چه زیباست شب یلدای من طولانی ترین شبی که با تو
هستم و از یادآوری نگاه پر مهرت شب سیاهم
لبریز از نور عشق میشود
کیانم
یلدا مبارک
کیان عزیزم ، شب یلدای پارسال شما تو دل مامانی بودی و اون شبٍ یلدا اولین بار حرکتتو حس کردم ( یادش بخیر )
و یلدای امسال ، کنار ما هستی و طولانی ترین شب سال رو کردی زیباترین شب سال
روزٍ شب یلدا من مجبور بودم برم سرکار و شما و بابا مجید خونه بودین .
چون می دونستم بابا با شما که خرید برای شب یلدا نمی ره حسابی شرمنده اش کردمو و خودم خریدارو کردم . آجیل و انار و میوه و شیرینی ... ( چون هندونه سنگین بود نخریدم )
وقتی اومدم خونه بابا مارو شرمنده کرده بود و ناهار درست کرده بود ( عشقم چقدر تو ماهی )
دوست داشتم شب یلدای امسال من باشم و تو باشی و بابایی ...
با همین افکار از بعداز ظهر انار دون کردم و ظرف آجیل رو پر کردم و میز چیدم و شمع روشن کردم و حافظ آوردم ....
بابا خشایار زنگ زد که امشب باید بیاین اینجا ، گفتم پدر شوهر گرامی ما بعد از شام مزاحم میشیم ( بخاطر شب یلدای سه نفری گفتم ) ولی پدرشوهر بازی درآوردن و مارفتیم منزلشون
قبل از اینکه بریم چند تا عکس انداختیم ولی ...
اگه نزاریم دستتو بکن تو ظرف انار اینطوری باید عکسو خراب کنی عششششششششقم ؟
یا دست به شمع بزنیو و تو دوربین نگاه نکنی ؟؟!!!
حافظ خوندیم منو پسرم
میوه خوردیم و اونم با چه ذووووووووووووقی
بجای هندونه کیک هندونه ای خوردیم
قرررررررررررربونت برم با اون موهات و نگات
و کیان و بابا خشایار و شب یلدا