روزهایی که گذشت : بعداز ظهر 28 صفر و دختر شدن پسرم!!!
گل خوش بوی مامان
بعد از رفتن مهمونای مامان جون ، و کلی کوزت بازی و تمیز کردن دو طبقه (!!!!!!!!) ( تو حیاط یخ می بستم بعد از نیم ساعت جلوی بخاری یخمون باز می شد ولی دو طبقه تمیز کردیم 4 ساعت کنار بخاری نشستیم تا التیامی برای درد کمر باشه باز افاقه نکرد ) کنار بخاری جمع شدیم و داشتیم حرف می زدیم یه دفعه دیدیم آقا پسر ناز خوشگلم کیان با یه گل سر شده دختر خانوم ناز خوشگل بنام کیانا
این کارا فقط از دست خاله مهنازت بر می یاد
الهی فدات بشم عشقم اگه دخترم بودی چه ناز بودی ( قضیه سوسکه و مادرشه ... )
و اما دوباره شدی آقا پسر خودم و رفتیم خونه بابا خشایار تا نذری براشون ببریم
کلی عکاس و فیلمبردار اونجا بودن که ازت عکس بگیرن ( من و عمو امید و عمه سمانه )
به خودم مغرورم که تو عشق منی ، قربون نگات بشم
دل همه رو بردی عسلکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی