فروردین 92 و خاطراتش
عشق مامان سلام
چندوقتی بود می خواستم چند تا از عکسای جدیدتو بزارم که فرصت نمی شد ،
تو این مدت این روزها بر ما گذشت :
1 فروردین که تولد مامان جون و خاله سمیه بود ( طفلی ها چون اولین روز عیدِ همیشه تولدشون کمرنگ میشه )
9 فروردین تولد مرتضی (پسرخاله آذر) و باباش بود که چون مادربزرگش تازه فوت کرده تولدی در کار نبود (خاله فدات بشه ) ولی باز ما دلمون نیومد و با خاله سمیه هماهنگ کردیم بدون اطلاع خاله آذر یه تولد کوچولو خونه مامان جون گرفتیم :
تولد 16 سالگیت مبارک عشق خاله
خیلی دوست دارم مرتضی جونم ، ایشاا... کیک جشن فارغ التحصیلی دکترات رو بخوریم (چون می دونم خیلی حواست به درسته و آرزوهای زیادی براش داری )
سیزده بدر که جایی نرفتیم ولی 12 رو به در کردیم !
روز 12فروردین به اتفاق خاله آذراینا و خاله سمیه و خاله مریم و عمه سمانه رفتیم ویلای دوست خاله سمیه، از صبح رفتیم و نصف شب بود برگشتیم . خیلی خوش گذشت .ولی فوق العاده هوا سرد بود .از ترس اینکه سرما نخوری همش تو ویلا بودیم و کمتر رفتیم بیرون .
کلی ما رو با رقصیدنت مستفیض کردی عشقم .
ولی یکم که می رقصیدی می رفتی USB در میاوردی و ...
فقط ببین با ضبط چه کردی وروجک من ...
اونجا هم جاروبرقی پیدا کردی و چقدر باش حال کردی !
کیان و خاله آذر و آقا مرتضی و الناز خانومی
و چند تا از عکسات در فروردین 92
قربون اون خنده هات بشم مادر