سفرمون به فریدون کنار به همراه ماهان عسلی
سلام نفسم...
می خوام از سفرمون به شمال برات بنویسم که یکی از بهترین سفرهای کوتاه سه نفره مون بود .
خیلی خوش گذشت . عمو سعید بابای ماماهان جیگری ما رو به ویلاشون تو فریدون کنار دعوت کردند .(ممنون ازشون) البته بابا و مامانشون از یک هفته قبل رفته بودند ما هم دو روز قبل از نیمه شعبان رفتیم .
شنبه بود و قرار بود عمو شعیداینا ساعت 6 دم خونمون باشن و با هم راه بیوفتیم . ساعت شد 6:30 و هنوز خبری ازشون نبود از عمو سعید بعید بود آخه خیلی خوش قوله !
وقتی اومدن و ما رفتیم پایین تا سوار بشیم علت دیر اومدنشون حالمونو گرفت !!!!
عمو سعید حرف خاله منیر رو گوش نداده و از ساعت 3 چمدون و وسایل سفررو گذاشته صندوق ماشین و آقای محترم دزد اومده صندوق خالی کرده !!!!
نکته آموزشی : بزرگ شدی حتماً حرف زنتو گوش کن پسرم !!!
خلاصه راه افتادیم خیلی خوش گذشت تو راه هم تو هم ماهان جون بچه های خوبی بودید ولیکن آخرشان تو خسته شده بودی و کلافه بودی .
دستشون درد نکنه خیلی زحمت دادیم بهشون به ما هم خیلی خوش گذشت .
از ویلا تا لب دریا راهی نبود و پیاده می رفتیم . ت. برای اولین بار روی شن های ساحل راه می رفتی و خیلی ذوق کرده بودی .
فقط نمی دونم چرا شن های ساحل به دهنت مزه کرده بود تا غافل میشدم شن می خوردی !!!
بازم از منیر جون و عمو سعید تشکر می کنیم .
عکس های زیادی انداختیم منم چندتا گلچین کردم برات :
اسکوتر ماهان رو خیلی دوست داشتی تا ماهان می رفت سراغ جکی ( سگی که تو حیاط ویلا بسته شده بود ) تو هم می رفتی سراغ اسکوتر
ماهان عاشق شستن ماشین بابا حسنش بود اونم فقط یه تیکه از کاپوت!!!
اونجا یاد گرفتی که از پله بالا بری
فقط جای انگشتاتو رو شن ها ببین !!!
سفر رفتن با تو رو دوست دارم عشقم