باید که عشق ورزیدباید که مهربان بود / زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست
کیان عزیزم سلام .
شعری که تو عنوان نوشتم ، در صفحه اول وبلاگ آمیتس که خاله سحر براش نوشته:
می خوام برات یه خاطره غم انگیز بنویسم مامانی . بابای خاله سحر ( مامان آمیتیس ) فوت کرد .
( روز شهادت حضرت فاطمه (س) به خاک سپرده شد/ خانم فاطمه زهرا شفاعتشو بکن )
عزیز دلم ، دلم به اندازی یه دنیا گرفته ، الان هم فقط منو تو خونه ایم بابایی بابت یک موضوع کاری الان رفت بیرون . دلم یه عالمه گریه می خواد ولی پسرم بخاطر تو نمی تونم
نمی دونم چی بگم ، فقط اینکه همه کارهای خدا رو حکمته و خواست فقط خواست خداست .
ما هم تسلیم به خواست خداییم . فقط برای سحر جون و خانوادش صبر از خدا می خوام که بتونه این غمو تحمل کنه .
بخاطر وضعیت خاصم نتونستم برم مراسم خاکسپاری ، ولی فردا تو خانقا صفی علیشاه ( نزدیک خونه مامان جون ) مراسم سوم گرفتن که حتماً می رم .
خدایا برای بنده هات بهترین چیزها رو بخواه و اگه روزی غمی خواستی بدی ، صبر و تحملشم بده .
مامانی بیا امروز که پنج شنبس برای بابای خاله سحر ، و همه رفتگان فاتحه بخونیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمداالله رب العالمین ....