کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

و آغوشت گرمترین جایی برای زیستن « مادر » - به بهانه روز مادر

1391/3/1 11:57
نویسنده : مامان سارا
942 بازدید
اشتراک گذاری

آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم

***

خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم

***

این جهان را گفتم
هستی ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همهء رفعت را
همهء عزت را
همهء شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم

***

آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم

***

روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم

***

صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظهء حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهء اوچشمهء آن
من ازان محرومم
خندهء من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهء او
خندهء او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم

***

کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم

***

درپی عشق شدم
تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود


مامان عزیزم این شعر تقدیم به تو ، تقدیم به تو که آسمان و خاک و آن جهان و صبحدم و علم حتی یک لحظه هم نتوانستند به جای تو باشند ، امروز که منم مادر شدم با تمام وجود حست کردم . یاد شبهایی افتادم که از دیدن محسن تا صبح بی خواب بودی و بیقرار ، الهی قربون بی قراریهات و زحماتت برم .

یادته وقتی کیان به دنیا اومد و منو از اتاق عمل داشتن میاورند تو بخش ، جلوی آسانسور منتظرم بودی با نگاه نگران ؟ وقتی بغلم کردی یادته دستتو بوسیدم ؟ آخه از همون موقع که کیان و دیدم و منم دیگه شدم مامان ، با تمام وجود حست کردم . قربونت بشم که انقدر برای ما زحمت کشیدی .

فرصتی شد تا بابت همه مهربونیهات ازت تشکر کنم ، مامانم خیلی دوست دارم و دستای پر از مهرتو می بوسم .



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)