کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

بازگشت به کار و روز های سختی که بدون تو داره می گذره

1391/8/2 15:43
نویسنده : مامان سارا
803 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان سلام .

عشقم ،‌همه زندگی مامان ، من از دیروز یعنی اول آبان ماه ( ١٢ روز زودتر از پایان شش ماهگیت ) برگشتم سرکار ، دیروز و امروز غمگین ترین ساعت ها رو گذروندم . البته دیروز ساعت ١٢ مرخصی گرفتم و زود اودم خونه مامان جون .

امروز هم از صبح بیشتر از ٥بار زنگ زدم خونه مامان جون و حالتو پرسیدم ، با مامانی حرف زدی ، بعضی دارم که حتی نمی تونم گریه کنم . فقط منتظر ساعت ٤:٣٠ هستم تا زودی بیام پیشت عسلم .

کیانم من الان شرکتم و باید به کارام برسم . همکارای شرکت هم بابت برگشت به کارم و خیر مقدم به عزیز دل مامان که شش ماه پیش به دنیا اومدی پیام تبریک رو سایت داخلی شرکت گذاشتند .

کیان مامان دوستت دارم .

 

قلب عسلم به زودی می یام و یه عالمه برات می نویسم .( از خاطرات قبل از برگشت به کار)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان نسرین
4 آبان 91 0:08
اخی عزیز دلم میدونم چه حالی داری و چقدر دلتنگ میشی ولی ایشالله عادت میکنی کیان جون هم وقتی بزرگ بشه متوجه میشه که مامانش واسه رفاه و اینده اون این همه تلاش میکنه
مامان امیررضا کوچولو
4 آبان 91 11:57
سلام مامان سارا خوبی عزیزم؟دیگه پیشمون نمیای چرا ..... هرچند شما مارو یادت رفته ولی ما دوست داریم . راستی مامان سارا برا خواهرم سارا هم دعا کن ای وی اف کرده و دو هفته دیگه مشخص میشه نی نی اومده تو دلش یا نه تو رو خدا دعا کن براش


سلام مامان جون امیررضا، باور کن فراموش نکردم شرمنده کمی سرم شلوغه برگشتم سرکار و ...
من همیشه برای مامانایی که منتظر نی نی از طرف خداهشتند دعا می کنم انشاا.. به زودی خبر خوشی از خاله جون امیر رضا بشنویم
مامان ریحان عسلی
10 آبان 91 19:00
سلام
وای خدا جدایی خیلی سخته من که اصلا نمی تونم یه لحظه از ریحانه دور بشم
چرا نظرات پست بالایی رو غیر فعال کردی؟ خب منم اینجا کامنت می ذارم
ایشالا که حال آقا کیان زودی خوب بشه
همیشه به مهمونی و دوستی هاتونم مستدام
به به چه هندونه های خوشجلیییییییییییییی خدا حافظشون باشه براتون



سلام مامان جون ریحانه عسلی
خیلی برای منم سخت بود ، روزای اول همش بغض داشتم و بین خودمون بمونه یکمم گریه کردم ولی الان کمی بهتر شده ، ولی یه وقتایی خیلی دلتنگشم . از صبح تا بعدازظهر 20بار زنگ می زنم به مامانم گاهی هم با کیان حرف می زنم .
ریحانه عسلی خوبه انشال.. از طرف من ببوسش

مامان نسرین
13 آبان 91 0:11
سلام سارا جونم خوبی؟کیان گلی خوبه؟واااای چقدر این عکسا نانازه قربون این سه تا هندونه برم من جای آمیتیس هم کنار صدرا و کیان خالیه با لباس هندونه ایش.بازم تشکر بابت اون روز به ما هم خیلی خوش گذشت جیگر اون کیانم برم که از خواب پا نشده ما اوردیمش عکس بندازه اون چشاش معلومه که خواب بوده عزیزممممممممممم بوسش کن خیلی.

ساراااااااااااااااا خواهش میکنم عکسارو واسه منم ایمیل کن دوستم
راستی چرا نمیشه واسه پست بالایی نظر نوشت من مجبور شدم اینجا بنویسممممممممممم


نسرین عزیزم، شرمنده یکم درگیر مریضی کیان و معده درد خودممبودم حتماً عکس این دوتا هندونه رو برات می فرستم .
راستی نمی دونم چرا برای اون پست ثبت نظر غیر فعال شده !!!
دوست جون برنامه ریزی آتلیه کیان و صدرا و آمیتیس با من، به زودی خبرتون می کنم .
بووووووووووووس برای صدرا و مامانش