کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

شش ماهگیت مبارک عشقم

1391/8/15 13:15
نویسنده : مامان سارا
922 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی سلام ،

عزیز مامان شش ماهگیت مبارک ، عشقم روزی که رفتیم چکاپ شش ماهگیت شما خیلی سرفه می کردی و دکترت برات دارو تجویز کرد و قرار شد واکسن شش ماهگیتو با تاخیر بزنیم .

الهی فدات بشم مامانی قدت شده ٦٧ سانتی متر و وزنت ٦ کیلو ٦٠٠ گرم ( هزار ماشاا.. )

اینم یکی از هزاران عکست !!! در شش ماهگی ( آخه چپ و راست ازت دارم عکس می گیرم دیگه .. )

ولی نفسم ،دو شب پیش که خونه بابا خشایارینا بودیم (عید غدیر) و تولد عمه سمانه هم بود ...عمه جونٍ کیان تولدت مبارک ماچ

 

شما خیلی بیحال بودی، وقتی برگشتیم خونه حالت بد شد و تا صبح تب داشتی ، عمرم تبت خیلی بالا بود و تو هم مظلومانه سرتو می ذاشتی رو شونم و فقط ناله می کردی ، تا صبح من و شما و بابایی بیدار بودیم .

چقدر ناراحت بودم که نمی تونستم برات کاری بکنم ، فقط تند تند دست و صورتتو می شستم تا شاید تبت بیاد پایین .

بابایی صبح زود زنگ زد به موبایل دکترت و قرار شد ساعت ٨:٣٠ بریم بیمارستان انصاری ( نارمک ) تا اونجا ویزیتت کنه .مامانی خیلی شب بدی بود   

 وقتی رسیدیم بیمارستان تبت کمی کمتر شده بود ، دکتر منصوری دوباره آنتی بیوتیک جدید بهت داد.

و قرار شد روز سه شنبه دوباره ببریمت ویزیت .

از بیمارستان بابایی برامون آژانس گرفت و من و شما رفتیم خونه مامان جون .

مامان جون از صبح منتظر بوده که بابایی شما رو ببره پیشش چون فکر می کرد من رفتم سرکار و تو هم خوابی و بابایی خواسته هر وقت بیدار شدی ببرتت !! وقتی من و شمارو دید اینطوری شد  

گفت پسرمو بردی چیکارش کردی و من اینطوری شدم

خدارو شکر تا ظهر تبت قطع شد و حالت بهتر شده بود ولی هنوز بیحال بودی تا شب ،ساعت ١٢ شب سرحال شده بودی و وروجک مامان شروع کردی به بازی کردن با مامان جون با صدای بلند می خندیدی و همه از اینکه تو سرحال شده بودی نخوابیدیمو با شما بازی می کردیم .

 یه درخواست از پروردگار :

پرودگارا به خاطر نعمت هات ،‌بخاطر سلامتی ،‌بخاطر لطف های زیادی که در حق ما بنده هات داری و ما قدرشو نمی دونم هزار مرتبه سپاس .

پرودگارا خصوصا همه نی نی ها همیشه سلامت باشن و یه درخواست اختصاصی دارم : کیانم هیچ وقت مریض نشه و همیشه مریضی هاش برای من باشه .

خدای مهربون خیلی دوست دارم که کیان دوست داشتنی رو بهم هدیه دادی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان محمد و ساقی
15 آبان 91 23:56
سلام.تولد عمه جون کیان کوچولو مبارک باشه
کیان جونم خدا بد نده.امیدوارم الان بهتر باشی



دوست عزیزم ممنونم ،خداروشکر کیان بهتر شده ولی مامانش حالش خوب نیست ( درد معده و سنک کیسه صفرا که تازه متوجه شدم !!؟؟ )ساقی و محمد جونو ببوس
مامان نسرین
16 آبان 91 11:33
شش ماهگیت مبارک عسلم الهی بمیرم که مریض شدی عزیزم ایشالله زودتر خوب بشی دلم واست تنگ شده عزیزم

ماشالله که دیگه داری بزرگ میشی چقدرم آقا شدی
عکستم خیلی خوشگله بوووووووووووووس


سلام نسرین جون، مرسی دوستم . تو هم صدراعسلیو ببوس
سحر مامان آمیتیس
20 آبان 91 16:04
الهی فدات بشه خاله شش ماهگیت مبارک قربونت بشم خیلی دلم واست تنگ شده عسلم مااااااااااچ


مرسی دوست عزیزم .
کیان : خوب خاله اگه دلت برام تنگ شده بیا خونمون دیگه