کیان داره یه دندون قند می خوره از قندون
کیان عزیزم ،مامانی ، اولین دندونت پریشب سر زد بیرون ( تو 7 ماه و 16 روزگیت )
خونه خاله مهناز بودیم داشتم با قاشق سرامیکی بهت غذا می دادم یکدفعه صدای دندونتو که می خورد به قاشق شنیدم .
واااااااااای کیان چه حسی داشتم اون موقع ، همیشه به مامان جون می گفتم ای کاش دندون کیان شب در بیاد که من پیشش باشم .
خداااااااااااایا دوستت دارم .
کیاااااااااااان دوستت دارم .
برات کلی شعر خوندم عشقم
کیان داره یه دندون قند می خوره از قندون
فرشته ای مهربون واسش آورده یه دندون
آش بخورین نوش جون آش دندون کیان جون
عزیزکم هنوز برات آش دندونی نپختم ولی به زودی اینکارو می کنم ، تصمیم دارم برات جشن دندونی کوچولو بگیرم اگه بتونم ( انشاا... )
کیان ، مامان عاشقته ، عشقم ، باش برای همیشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی