فرشته کوچولوی مامان (وقتی یک سانتی بودی )
♥ فرشته کوچولوی مامان سلام ، فرشته ای که از طرف خدا اومدی و من هنوز نمی دونم دختری یا پسر هر چی هستی بدون که خیلی دوستت دارم ♥ فرشته ی عزیزم می خوام برات بنویسم که بعدها بخونی و بدونی که چقدر دوستت داشتم و بدونی چقدر لحظه به لحظه منتظر دیدن روی گل تو بودم ♥ هدیه دوست داشتنی مامان من از تاریخ نوزدهم شهریور ماه بعد از اینکه آزمایش دادم و جوابشو دیدم فهمیدم خدا به من و بابایی یه هدیه دوست داشتنی یعنی تو رو داد . راستشو بخوای من و بابایی اصلاً آمادگیشو نداشتیم و وقتی از آزمایشگاه اومدم بیرون تا خونه یه حسی داشتم که تا بحال تجربه نکرده بودم ، هم خوشحال بودم و هم شوکه ! دو...
نویسنده :
مامان سارا
14:21
شب یلدا
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت عزیز دلم سلام. یلدای سال 90 ، اولین یلدایی است که تو پیش ما هستی ، خیلی هم نزدیک به منی و فکر می کنم تنها یلدایی که اینقدر به هم نزدیک باشیم فقط همین یلداست ، چون یلداهای دیگه تو کنارمی ولی این یلدا تو وجودمی . امیدوارم یلداهای زیادی را با هم تجربه کنیم . پسر عزیزم حتماً زمانی که این خاطراتو می خونی دیگه می دونی یلدا به چه شبی گفته میشه . من و بابایی اولین یلداتو تبریک می گیم وعاشقانه دوست داریم . ...
نویسنده :
مامان سارا
13:54
پسر خوش قدم مامان
عزیز دلم سلام من الان شرکتم و خیلی سرم شلوغه ولیکن دلم نیومد این خبر خوش بهت نگم . البته بارها تو این مدتی که تو دل مامانی هستی خبرهای خوبی بهمون رسیده (از بسه که پسر گلم خوش قدمی ) و امروز هم یه خبر خوب دیگه بهم رسید . چند هفته پیش از طریق سایت عتبات عالیات برای خودم و بابایی و خاله آذر و مامان جون و آقا جون ثبت نام کرده بودم که امروز متوجه شدیم ثبت نام ما تایید شده و ما تو قرعه کشی برنده شدیم ، من اینو می زارم به این حساب که تو یه پسر خوش قدمی چون این قضیه چند بار بهم ثابت شده . عسلم فعلاً تا بعد . ...
نویسنده :
مامان سارا
16:29
بدون شرح ( صدرا کوچولو )
پسر عزیزم سلام مامانی این عکسی که داری می بینی صدرا کوچولو پسر یکی از همکارام ( مهدیه جون ) . طفلکی صدرا از میخ آویزونش کردن . ولی چند تا از عکس های دیگه صدرا را ببین که چقدر گوگولی . طفلکی مریض شده . انشاءا.. زودتر خوب بشه . ...
نویسنده :
مامان سارا
14:51
18 هفتگی و تولد ها
سلام پسر گلم امروز 13 آذر ماه ، آخرین ماه پاییزه و شما الان 18 هفته و 4 روزه هستی ( الهی قربونت برم که انقدر کوچولویی نفس مامان ). عسل مامان خاله مریمت 26 این ماه به دنیا اومده و چون محرمِ ما نمی تونیم براش جشن تولد بگیریم ولی از اینجا از طرف خودم و تو بهش تبریک می گیم . ( خاله مریم عشق منه و امسال 15 ساله می شه ) پسر گلم ، بزار برات بگم هر کدوم از اعضاء خانواده مامانی و بابایی تو چه ماهی به دنیا اومدن : به ترتیب ماه های سال برات می نویسم : فروردین : تو این ماه خیلی ها به دنیا اومدن اول فروردین مامان جون ( مامان من ) و مامان جون ( مامان بابایی که خدا رحمتش کنه ) و خاله سمیه به دنیا او...
نویسنده :
مامان سارا
14:25
جنسیت فرشته مامان معلوم شد
نازنیم ، چقدر برای این روز ، لحظه شماری کردم که بدونم یا بالاخره روز سه شنبه 8/9/90 رفتم سونوگرافی و معلوم شد که شما یه آقا پسر نازی که مامان از همین الان عاشقت شده . پسر گلم ، یه اعتراف می کنم امیدوارم ناراحت نشی . من دوست داشتم نی نی دختر باشه ولی الان که پسری واقعاً عاشقتم و خوشحالم که پسری . زمان سونوگرافی بابا پیشم نبود ( کارش داشت نمی تونست بیاد) وقتی بهش زنگ زدم از خوشحالی بال درآورده بود . از جلوی ساختمان آزمایشگاه زنگ زدم به مامان جون ، به خاله آذر ، خاله مهناز ، زن عمو فروغ ، خیلی از دوستام و همکارام هم که می دونستن خودشون زنگ می زدند . نیم ساعتی اونجا بودم و داشتم تلفنی صحبت می کردم . بعد رفتم دنیا...
نویسنده :
مامان سارا
11:33
عروسی عمو امید
عسل مامان سلام ببخشید که مامان زیاد وقت نمی کنه برات بنویسه ولی هر بار که برات بنویسم زیاد برات حرف دارم که بزنم . عزیز مامان دیروز با خاله صبا ( از همکارای مامانی تو پارس آنلاین ) صحبت می کردم ، خاله صبا الان تو کیش زندگی می کنه . خاله صبا الان یه دختر نانازی به اسم باران داره که تقریباً ١١ ماهشه خاله صبا همیشه منو تشویق می کرد تا زودتر بچه دار بشیم و وقتی شنید که خدا تو رو به ما داده خیلی خوشحال شده بود . دیروز که با خاله صبا صحبت می کردم خیلی سراغتو می گرفت و دوست داشت که من و بابایی چند روزی بریم کیش پیششون . خاله می گفت باران سرخک گرفته ( الهی ، جانم ، دلم برای بچه ها که مریض می شن می سوزه ) فرشته کوچ...
نویسنده :
مامان سارا
14:50
عکس های 85 روزگیت ( 12 هفته و 1 روز )
عزیز مامان ، خودتو ببین چقدر کوچولو بودی (٥٦.١٤mm) تقریباً 6 cm ...
نویسنده :
مامان سارا
14:28
روزی که برای اولین بار صدای قلبتو شنیدم
فرشته کوچولوی مامان سلام بالاخره بعد از چند روز فرصت کردم که بات تنها باشم و با هم حرف بزنیم ، چند هفته بیشتر نمونده تا مامان بفهمه که فرشته کوچولوش دختر یا پسر عزیز دلم پنجشنبه که رفته بودم آزمایش غربالگری و سونوگرافی ، دیدمت . تقریباً کامل شده بودی سرت ، بدنت ، دستات و پاهات ... اون لحظه خدارو شکر کردم که سالمی چون انقدر دلم شور می زد از خانم دکتر پرسیدم و اونم گفت که همه چی طبیعی و نرماله . از همه مهمتر صدای قلب کوچولوتو برای اولین بار شنیدم مامان قربونت بره که انقدر تند تند قلبت می زد دوست داشتم بابایی هم صدای قلبتو بشنوه ولی نشد . انشاءا... روزی که رفتیم تعیین جنسیت حتماًاز خانم دکتر خواهش می کنم ک...
نویسنده :
مامان سارا
20:16